یادمه چند سال قبل یه کلاسی می رفتم تو ایران . یه روز
معلممون ازهمه پرسید بزرگترین آرزوتون چیه ؟ یکی از بچه ها گفت دیدن دکتر الهی
قمشه ای !
من بهش گفتم خوب الهی قمشه ای که زنده است ؛ هرروز هم
برنامه هاش تو تلویزیون پخش می شه اما اگه دوست داری از نزدیک ببینیش می دونی که تو
دانشگاه هم تدریس می کنه ؛ مثل سلبریتی های فوتبال و سینما جوون وخوش قیافه و
احتمالا جوگیر هم نیست خوب یه روز برو
ببینش .
یه نگاهی بهم انداخت ؛ کمی فکر کرد و گفت راست می گی ( دوهفته بعدش گفت رفتم دیدمش )
امروز دوباره از یکی شنیدم که آرزوش صحبت کردن با فلان
دکتری هست که از این برنامه های رادیو و تلویزیونی داره که هفته ای چند ساعت هم
نشسته و با مردم حرف می زنه ؛ گفتم خوب بهش زنگ بزن . گفت راست می گی ها .
بعد از سالها دوباره یاد همکلاسیم که طرفدار الهی قمشه ای بود ؛ افتادم .
بعد فکر کردم احتمالا ما ایرانیها علاوه بر این لقبهای عجیب
و غریبی که برای خودمون قایلیم مثل : ملت عشق ؛ نصف جهان ؛ کسانی که هنر تنها نزد
آنان است و بس و... ملت آرزوهای پیش پا افتاده هم هستیم .اینقدر که روزگار به ما
انگشت شصتش و نشون داده ؛ خودمون هم به تحقق آرزوهامون هیچ باوری نداریم بنابراین می گردیم دنیال دم
دستی ترین و کوچکترینشون و حتی یک لحظه هم فکر نمی کنیم که قابل دسترسیه یا نه و
هیچ تلاشی هم برای رسیدن بهش انجام نمی دیم .
پیوست : سعی کردم عکس مودبانه انتخاب کنم 😅😅😅😅

Comments
Post a Comment