یک راننده ی تاکسی در ایران به معنای واقعی
کلمه " دنده ی صد تا یه غاز " عوض می کنه .
همیشه اینجوری بود . زمان شاه و
ماقبل شاه و مابعد از شاه هم نداره . هرچند که این انقلاب اسلامی دهن همه رو حسابی آسفالت کرده ؛ از
جمله راننده های تاکسی رو .
تا یادم می یاد بیشتر مردم همیشه درمقابل گرانی خدمات و کالاها درمشاغل دیگه " کریم
شیره ای " بودن و هستن و گردنشون از
مو هم نازکترو برای همه چیز جوک می سازن و زیرسبیلی رد می کنن ؛ اما به راننده ی تاکسی و افزایش کرایه تاکسی که می رسن می شن " رستم فرخزاد " و بدنبال احقاق حقشون
هستن .
در تابستون وقتی سوار تاکسیشون می شی
؛ اول بوی گرما و عرق می زنه تو صورتت و بعد چیزی که جلب توجه می کنه صورت ناامید؛ کسل و خستشونه . عجیب هم نیست چون
توهین ؛ استیصال و بیگاری مستمر چیزی جز این احساسات در چنته نداره .برای هیچ کس .
حالا در کنار این ماراتن سخت و طاقت
فرسا ؛ امکان ابتلا به بیماریهای مسری رو هم چندین برابر کن .
برآیند همه ی اینها می شه زندگی یک
راننده ی تاکسی در ایران .
آمار ضدو نقیض و بی سر و ته آقایون میگه
: تابحال نه هزار و پانصد راننده تاکسی به کرونا مبتلا و 500 نفرشان فوت کرده اند و
خبری از واکسن هم براشون نیست .
بعد یه احمقی می یاد تو تلویزیون
ملی مملکت که با مالیات و پولی که روی قبض برق همین راننده تاکسی ها کشیده می شه ؛
اداره می شه از دختر یه راننده تاکسی می پرسه : ناراحت نیستی بابات راننده تاکسیه
؟؟؟؟؟؟
آخه بیشعور چرا خجالت بکشه ؟مگه
باباش رییس گردن کلفت قوه ی قضاییه است ؛ رییس مجلسه ؛ رییس جمهوره و یا یک قاچاقچی بین المللی که خجالت بکشه؟
باباش داره نونش و از زیر پای فیل در
می آره .
واقعا راست می گن چیزی که ته نداره حماقت
بشره !!!

Comments
Post a Comment