امروز مطلبی در فیسبوک خواندم .
" ایرلند به تعدادی دلقک نیاز دارد "
در صدم ثانیه فکر کردم بروم ببنیم شرایطش چیه .
میشه برم ؟
بعد یکهو به خودم آمدم.
من ؟ دلقک ؟ منی که یکی از گوشت تلخ ترین آدمهایی هستم که لااقل خودم تابحال درزندگی
دیده ام ؟
منی که به ندرت به جوکی می خندم و تابحال حتی نشده بتوانم یک جوک را به شکلی بامزه
و خنده دار تعریف کنم ؟
منی که متاسفانه از کودکی این را آموخته ام که خندیدن نوعی جلف بازی است ؟
کجا ؟ ایرلند ؟ بدهکارترین کشور جهان ؟ کشوری که چیز زیادی از آن نمی دانم و
شنیدن اسمش تنها من را به یاد رمانی عاشقانه می اندازد ؟
چه به روز ما ایرانیها آمده که اینچنین در پی فرار هستیم ؟
تنها به دنبال جایی برای " آرام و قرارگرفتن " می گردیم حتی اگر
ناکجا آباد باشد .
می تواند به این دلیل باشد که چند دهه ای است که تعدادی .... اختیار زندگیمان
را به دست گرفته اند که در ابتدا فکر می کردیم دلقک هایی بیش نیستند اما شوخی شوخی
جدی شدند و آنچنان سوار بر گرده هایمان که ما را به دلقک هایی دلخون و فراری تبدیل
کرده اند ؟
Comments
Post a Comment